عکس مسقطی قالبی

مسقطی قالبی

۱۱ اردیبهشت ۰۱
ماه خوب خدا، کمی آهسته تر برو ...

اجازه بده کمی بیشتر در کنارت بمانم ...

اجازه بده کمی بیشتر نگاهت کنم ...

به گمانم تا سال بعد، دلم برایت هزار باره تنگ می شود ...

چقدر زیبایی، چقدر خوش بویی ...

چقدر لحظه هایت را دوست دارم حتی نفس کشیدن را در هوای بودنت می خواهم ...

چقدر لحظه های عاشقانه دارم با تو برای عشقم برای مولایم ...

یادت هست؟

قبل از آمدن، به استقبالت آمدم و روزهای قبل از رسیدنت را روزه گرفتم ...

روزی را که آمدی، یادت هست؟

نگاهم به آسمان بود تا چهره ی ماه ت را ببینم ..

و برای دلبرم دعای فرج بخوانم ...

یادت هست؟

چند دقیقه به اذان مغرب هر شب، دلم را به آسمان ها می فرستام

دعای فرجی عاشقانه می خواندم برای یارم و ...

دلم لبریز می شود از عشق و سیر می شوم ...

چقدر این لحظه ها را عاشقانه دوست دارم ...

شب های زمین را هم تا به امروز بیدار مانده ام

دلم نیامد شب هایت را بخوابم و عشقبازی هایم بماند برای فردا ...

دوست دارم در زمان حال، با تو باشم ...

یادت هست، بیداری نیمه شب هایم را

برای سلامتی عشقم، برای آمدنش، برای دیدارش، چقدر دانه های عاشقی انداختم و چقدر نماز باران خواندم ...

یادت هست رمضان که شب های قَدر را برای خاطرِ عزیز مولایم، جوشن را عاشقانه خواندم زیر آسمان دنیا

تا، با هر بند، چشم به آسمان بِدوزم و برای اجابت آرزوهایم، به خدا کمی نزدیکتر باشم ...

من از دنیا چیزی نمی خواهم

فقط "مهدی" فقط مولایم را به من برگرداند، همین .
...